حقیقت مرگ

: دغدغه مهم , مجهول علمي .  مرگ : وفات  است  مرگ یا بشارت است یا تحزين وتهويل . ميزان ومعيار ايمان , ياد و انتخاب  مرگ است که فطري است که همان سؤال الي اين  است

مرگ ,انتقال مؤمن از زندان به بهشت و براي کافر بر عکس است

 مرگ :پل ومعبر از سختي به بهشت , تعويض لباس , باز کردن زنجير , مرکب راهوار است  

پيامبر (ص)مقداري پول به سلمان وابوذر داد سلمان انفاق کرد وابوذر در راه حلال خرج کرد -پيامبر فرمود :روي سنگ داغي بايستند وبگويند چه کردند. سلمان ايستاد وگفت :انفاق . ابوذر براي توضيح خرج کردن مقداري روي سنگ ماند

دنيا محل گذر است: ابراهيم  ادهم که قبلاًحاکم بود زمان حاکم بودنش مسافري به دارالاماره اش آمد وبه وي گفت: مردم گفته اند جايي که هر کس چند روز در انجا مي ماند و بعد ميرود اينجاست لذا مدتي اجازه اقامت دهيد -ابراهيم از سخن مسافر تکاني خورد و به وادي عرفان افتاد

مستعصم بدست هلاکوخان اسير شد ودر خزانه اشياءقيمتي در کنار طلا وجواهرات محبوس شد و آنقدر ماند تا از گرسنگي مرد

حقیقت مرگ در فرهنگ قرآن

مرگ: وفات : در اختيار گرفتن و گرفتن و منتقل كردن. گرفتن توسط ملائكه و خدا

قل يتوفكم ملك الموت الذي وكل بكم ثم الي ربكم ترجعون

خدا الله يتوفي الانفس حين موتها و التي لم تمت في منامها فيمسك التي قضي عليها الموت و يرسل الاخري الي اجل مسمي ان في ذالك لايات لقوم يتفكرون

مرگ و خواب شبيه هم

مرگ مانند پوسيدن شدن ميوه بر درخت نيست

مرگ مانند رسيدن ميوه عمر و چيدن آن توسط باغبان براي هدفي برتر است.

مرگ از منظر روايات

ازامام حسين (ع)  سوال شد: ما الموت الذي یجهلونه؟ قال (ع): اعظم سرور يرد علي المؤمنين اذا نقلوا عن دار النكد الي نعيم الابد و اعظم تبور يريد علي الكافرين اذا نقلوا عن جنتهم الي نار لاتبيد و لا تنفد.

چهره زيباي مرگ در نگاه امام حسين (ع)

صبراً بني الكرام فما الموت الا قنطره يعبر بكم عن البؤوس و الضراء الي الجنان الواسعه و النعيم الدائمه فايكم يكره ان ينتقل من سجن الي قصر و ما هو لاعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الي سجن عذاب.  ان ابي حدثني عن رسول الله (ص) ان الدنيا سجن المؤمن و جنه الكافر و الموت جسر هؤلاء الي جنانهم و جسر هؤلاء الي جحیمهم ما كذبت و لا كذبت

اما سجاد فرمود:

(الموت) للمؤمن كنزع ثياب و سعه قمله و فك قيود و اغلال ثقيله و الاستدال بالفخر الشباب و اطيبها روائح و اولي المراكب(راهوارترين مركب ها) و آنس المنازل

وللكافر كخلع ثياب فاخره و النقل عن منازل انيسه و الاستبدال باوسخ الشباب و اخشنها و اوحش المنازل و اعظم العذاب

امام كاظم فرمود:

الموت هو المصفاه تصفي المؤمنين من ذنوبهم فيكون آخر الم يصيبهم كفاره آخر وزر بقي عليهم و تصفي الكافرين من حسناتهم فيكون آخر لذه او راحه تلحقهم و هو آخر ثواب حسنه تكون لهم (و اما صاحبكم هذا . محتضر شما پاك شد.)

مرگ حقيقتي انکار ناپذير

تعبيرات قرآني : کل نفس ذائقه الموت

کل من عليها فان

 اينما تکونوا يدرککم الموت و لو کنتم في بروج مشيده

 قل ان الموت الذي تفرون منه فانه ملاقيکم

توجه دادن قرآن به حوادث گذشتگان و مرگ و ميرها

حقيقت مرگ

1- ميل اصيل در انسان ادامه حيات در آينده

عدم تجانس اين ميل و آرزو با زندگي اين جهان - تجانس اميال انسان با دنيا

انسان مال اين جهان نيست مربوط به همان ميل اصيل است.

مرغ باغ ملکوتم نيم از عالم خاک

چند روزي قفسي ساخته اندر بدنم

مرگ نيست شدن در اين دنيا و هست شدن در جهان ديگر است.

هر تحولي در عالم فناء نسبي است

مثل مردن خاک و حيات او در گياه

استعدادهاي رواني انسان بساطت و تجرد انسان - آرزوهاي بي پايان - انديشه هاي وسيع و نامتناهي - همه ساز و برگهاي متناسب با زندگي وسيع و ابدي است. همين ها انسان را نسبت به اين جهان غريب کرده است.

افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الينا لا ترجعون. انسان با اين تجهيزات ابدي و وسيعبه جهاني وسيع و مناسب با حال او قدم نگذارد.

مثل آنکه قواي انسان در عالم رحم ساخته شود و بعد فاني گردد.

دنيا محل آمادگي و دارالتربيه است.

حقيقت مرگ در داستان

سوال موسي از خدا که چرا خلق مي کني و مي میراني مامور شد بذري در زمين بکارد. هنگام درويدن خطاب شد اين دانش از که آموختي موسي گفت از تو اي خدا خدا فرمود چگونه اين تشخيص را من نداشته باشم که به تو آموخته ام.

مرگ گسترش حيات در اين جهان

ماده براي پذيرش حيات از نظر مکان محدود است اما از نظر زمان محدود نيست

خواب و بيداري حقيقت مرگ و حشر

کما تنامون تموتون و کما تستيقظون تبعثون

تلخي مرگ در ترسيدن از آن است . حکيم کسي که بتواند خلع بدن کند.

کسي که ديدگاه او به مرگ چنين باشد نمي ترسد.

اما کسي که در انديشه هاي نارسا و محدود ماده گرايي گرفتار است از مرگ مي ترسد نظام مرگ و زندگي نظام مبادله افزايش و تکميل است.

تفسير قرآن از مرگ وفات است نه فوت.

عاقبت در دو سه خط جمع شود از بد و نيک

آنچه يک عمر به داراب و سکندر گذرد.

 مرگ ادامه پيمان ازلي

موافقت پيمان و تجديد عهد

1- عالم ذر الست بربکم قالوا بلي

2- بدو تولد اذان و اقامه که در گوش گفته مي شود تجديد عهد يا تلقين قبل از مواجه شدن با غرايز و لذايذ دنيوي

3- پيمان فطري فطرت خداجويي اضطرار انسان در کشتي طوفان زده

4- پيمان عملي ارسال رسل، انزال کتب، قرآن عهد نامه و  اساسنامه است يک طرف خدا يک طرف انسان قبول عهد قبول قرآن و دين.

5- پيمان در محضر مرگ:تهيه وصيت نامه،تهيه ی لوازم کفن و دفن

 تهيه ی عهدنامه ی مکتوب، استشهاد محلي و گرفتن شهود و دفن عهدنامه با انسان در قبر.

اين عهد و محتواي آن اقرار به اليه راجعون است.

عهد انسان دو چيز بود انا للله و انا اليه راجعون.

يعني همانگونه که از خدا بوديم بايد به خدا برگرديم. اولاً تنها بوديم با خود کسي و چيزي نداشتيم تنها بايد برگرديم. و انا اليه راجعون نگفتند اموالنا اولادنا ازواجنا بيوتنا حسبنا نسبنا اليه راجعون.

آلوده نبوديم بايد پاک برگرديم سرمايه دار بوديم سرمايه عمر فطرت روح وجدان عقل را داشتيم بايد لااقل با همين سرمايه برگرديم. انعام و گمراه نبوديم فقير نبوديم بايد آنگونه که بوديم برگرديم اين يک پيمان است در محضر مرگ .

برهنه آمدي از آب گذشتي پاک شدي

قبل از ارتباط با دنيا تجديد عهد کردي با اذان و اقامه انا للله هنگام رفتن برهنه ات مي کنند غسلت مي دهند. پاک مي شوي جداي از همه لذت هاي دنيا انا اليه راجعون را تجديد عهد مي کني. با آخرين تلقين.

تفاوت تولد با مرگ:  درآمدن ملائکه بدرقه ات مي کنند. در رفتن ائمه معصومين (ع) استقبال مي آيند. در آمدن مقدمات را ديگران فراهم مي کنند در رفتن خود بايد از قبل فراهم کرده باشي. کفن وصيت مکان غذا و ...

وصيت نيکو از نگاه پيامبر

اني اعهد اليک اني اشهد ان لا اله الا الله و ... در ادامه دارد که و اني اعهد اليک في دار الدنيا اني رضيت بک رباً و بالاسلام دينا و بمحمد (ص) نبياً و بعلي ولياً و بالقرآن کتاباً و در پايان دارد و انس في قبري وحشتي و اجعل لي عندک عهداًيوم القاک منشوراً.

شروع تلقين ميت هل انت علي العهد الذي فارقتنا عليه من شهاده ان لا اله الا الله . الخ.

استناد قرآني اين عهد

امام صادق (ع) به اين ايه استناد کرد. لا يملکون الشفاعه الا من اتخذ عند الرحمن عهداً.

پيمان شکن الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصي و يفسدون في الارض اولئک هم الخاسرون

پيمان شکن مورد لعنت خداست فاسق است. زيان کار است. غل و زنجير به گردن است. قابل هدايت نيست.

امام زين العابدين (ع) فرمود:

العجب کل العجب لمن شک في الله و هو يري الخلق و العجب کل العجب لمن انکر الموت و هو يموت في کل يوم و ليله و العجب کل العجب لمن انکر النشاه الاخري و هو يري النشاه الاولي و العجب کل العجب لمن عمل لدار الفناء و ترک دار البقاء

حالات انسان هنگام مرگ

زبان از کار مي افتد.

چشمش مي بيند.

يکفر فيم افني عمره و فيما اذب دهره

ندامت ها در اين لحظه اثر ندارد.

2- بيدار شدن از غفلت  امام بیداری که اثر ندارد

الناس نيام اذا ماتوا انتيهوا

3- آنچه که قبلاً نمي ديده مي بيند عالم مرگ عالم شهود است

نشانه هایی از مرگ

خواب نوعي مرگ است چون نشانه هايی از مرگ را دارد

1- خواب : در خواب در مدت بسيار کم : مطالبي را مي توان ديد که ديدن آن در عالم بيداري ممکن است يک ماه طول بکشد و بالعکس.

قواي مدرکه در عالم خواب با قواي مدرکه در عالم بيداري فرق مي کند.

2- علائم جسمي : از چهل سال به بعد : امام باقر (ع) فرمود: لما بلغ الرجل اربعين سنه نادي متاد من السماء دني الرحیل فاعد زاداً.

رسول خدا (ص) فرمود: ابناء الاربعين زرع قد دني حصاده.

ابن عباس فرمود: مرد چهل ساله اگر افعال خوب او بر بد او غلبه نکرد مهياي آتش باشد. چهل ساله اي که اعمال خوب او بر بد او غلبه نکرد شيطان صورت او را مي بوسد و مي گويد جانم بفداي اين صورتي که براي او رستگاري نيست.

حضرت صادق (ع) فرمود: مردم تا چهل سالگي در وسعتند از آن به بعد خدا به کرام الکاتبين امر ميکند. به سخت گيري بر او و نوشتن تمام اعمال خوب و بد او

 نشاط عمر باشد تا چهل سال.           چهل ساله فرو ريزد پر و بال

پيامبر اکرم (ص) فرمود: ملک خدا  اينگونه اولاد آدم را صدا مي زند.

يا ابناء العشرين جدوا و اجتهدوا و يا ابناء الثلاثين لاتغرنکم الحيوه الدنيا و يا ابتاء الاربعين ماذا اعددتم للقاء ربکم و يا ابناء الخمسين اتتکم النذير (ترساننده مرگ رسيد)

و يا ابناء الستين زرع آنَ حصاده . و يا ابناء السبعين نودي لکم فاجيبوا  ,و يا ابناء الثمانين اتتکم الساعه وانتم غافلون

الشيب رائد الموت: پيري قاصد مرگست. لطف خدا اين است که قبل از مرگ به وسيله علائم پيري يا بيماري, علائم مرگ را نشان مي دهد تا انسان به فکر تهيه توشه بيفتد و اقدام کند.

بسي تير و دي ماه و اردي بهشت        بيايد که ما خاک باشيم و خشت

کساني که از ما بغيب اندرند                بيايند و بر خاک ما بگذرند.

ذکر مرگ : اکثرو  ذکر الموت و يوم خروجکم من القبور و قيامکم بين يدي الله عز و جل هيّن عليکم المصائب  اذکرو هادم اللذات.

في نهج البلاغه و لو ان احدا يجد الي البقاء سلماً او لدفع الموت سبيلاً لکان ذالک سليمان بن داوود (ع) الذي سخر له ملک الجن و الانس (ع) مع النبوه فلما استوفي طعامه و استکمل مدته رمته قسي الغنا بنيال الموت و اصبحت الديار منه خاليه و المساکن معطله و ورث قوم آخرون

حضرت علي (ع) فرمود: اوصيکم عباد الله بتقوي الله . اگر کسي مي توانست خود را از چنگال مرگ برهاند آن سليمان بن داوود بود که سلطنت انس و جن و مقام پيامبري داشت.

فلما استوفي طعامه و استکمل مدته  رزق خود را که خورد و مدتش تمام شد هدف تير مرگ قرار گرفت خانه او خالي شد و امور او معطل ماند تا اينکه طائفه ديگري آن مقام را اشغال کردند.

مرگ: وقتي سقراط محکوم به مرگ شد. دوستانش گفتند کجا دفنت کنيم. گفت اگر مرا  يافتيد دفنم کنيد.

تاجر تهراني در تعطيلي بازار به حجره خود رفت تا اسناد خود را بررسي کند. در را از داخل قفل کرده بود و کليد را فراموش کرده بود هر چه فرياد زده بود فايده نکرده بود در کنار ميليون ها تومان پول مُرد.

يافتن جسد موميايي شده ملکه مصر همراه با چند خروار جواهرات و لوحي که نوشته بود  : وصيت من به کساني که آن را مي خوانند: در زمان من قحطي شد حاضر بودم تمام اين جواهرات را بدهم تا قطعه ناني بيابم ميسر نشد تا از گرسنگي به بستر مرگ افتادم عبرت بگيريد و بدانيد تا خدا نخواهد کار به سرانجام نميرسد.

اي مرگ!

کيستي اين گونه رعب آور   نزد من آهسته مي آيي

اي اجل اي آخرين مهلت         از چه رو سر بسته مي آيي   

         کاش مي دادي خبر تا من           دست مي شستم از اين آمال                           مي شدم آماده ی رفتن                توبه مي کردم از اين اعمال

عاشقي يا آن که همزادي            در کمينم از چه در راهي

مثل سايه در پيم هستي                 با توأم از من چه مي خواهي

واي گويا مرگ مي باشي                 رخصتي ده بر من جاهل

حق مردم مثل حق الله                برزمين ماندست و من غافل

مي نوشتم کاش پيش از اين           آنچه با مردم بده کارم

آنچه حق از من طلب دارد          آنچه من بر ذمه ام دارم

قبل ازين پندار من اين بود          گر نکردم باز پروايي

باز هم گر توبه بشکستم                 بعد  امروز است  فردايي

مرگ آمد وفت رفتن شد             نيست يکدم فرصت ماندن

بايد از اين لحظه برگيري                نامه اعمال را خواندن

 شعر از مسعود اسدي



تاريخ : جمعه یازدهم اسفند ۱۳۹۱ | 12:10 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |