تار و پود مصطفایی و امامت پروری
در بیان دلنشین حق تعالی کوثری

مریم و آسیه و حوا و هاجر خادمت
در شباهت احمدی و در شجاعت حیدری

وارث پیغمبری و انبیا میراث تو
بی تو ابتر بود اصلا منصب پیغمبری

امتداد وحی اگر از تو نمی گیرد حیات
جبرئیل از چیست دارد با تو انس دیگری

هم نبوت هم امامت از تو می گیرد مدد
بر امامت، بر نبوت، دختری و مادری

گر نبودی مقصد لولاک از روز ازل
از چه بر کل خلایق بعد پیغمبر سری

شاعر شیخ مسعود اسدی خانوکی



تاريخ : جمعه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۱ | 13:21 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |

تا یار استخوان به گلو ناله سر کند
باید که چاه، همدم خود را خبر کند

ترسد اگر که چاه نباشد؛ ندیم او
افلاک را از آه خودش شعله ور کند

باد سیاه و سرخ وزیدن گرفته بود
تا نخل های غم زده را بی ثمر کند

سرما نفس کشید و زمین مست خواب شد
تا گوش خاک یخ زده را بی اثر کند

شب ریخت نیم روز به درگاه آسمان
باید که ماه آید و جان را سپر کند

دیوار تکیه گاه شد و ماه را گرفت
ای کاش در نبود ز خون چهره تر کند

لبریز گشته کاسه چشم علی ز اشک
وقتی که خاست ماهش از آتش گذر کند

در انتظار مانده که شق القمر شود
تا سوی ماه خویش دوباره سفر کند

شاعر شیخ مسعود اسدی خانوکی



تاريخ : جمعه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۱ | 13:17 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |

تو را به اشک غزل های محتشم بانو
برای از تو سرودن مکن ردم بانو

سلام شاعرتان بی طمع نبوده و نیست
عنایتی به گدا کن اگر چه کم بانو

نماز شکر بخوانم که بر تمامی خلق
خدا سپرده به تو سفره ی کرم بانو

برای آنکه نویسند از فضایلتان
چقدر سرو در این راه شد قلم بانو

هزار سال سرودند و عاقبت گفتند
که عاجزند ز توصیف این حرم بانو

مگر ز عرش فرشته به جوهر اعجاز
تو را به واژه ی کوثر زند رقم بانو

شاعر شیخ مسعود اسدی خانوکی



تاريخ : جمعه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۱ | 13:5 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |


شعر بی نقطه در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

سر هوای سرای او دارد
دل هوای عطای او دارد

راه ما را علی سوا کرده
کرم او مرا گدا کرده

همسر او مرا دعا کرده
درد های مرا دوا کرده

السلام ای که کوه اسراری
سر مولای ما علی داری

ای کمال علی! کلام علی
ای عمود علی مرام علی

ای که حورائی و مکرمه ای
طاهره عالمه محرمه ای

حرم و گوهر رسول الله
ولد و مادر رسول الله

ای عصای علی و عدل علی
در سرای علی مراد دلی

ای لوای مسلم اسلام
همره و حامی مدام امام

ای که داری کمال مولا را
علم او را و حلم والا را

می روی در ورای در مادر!
لگدی و صدای دردآور

دود و مسمار مرگ همسر وای
وای اولاد دور مادر وای

سوی در می دود علی، اما
گل او می رود، علی. اما

در عماری که مادر آمده آه
عمر مولای ما سرآمده آه

می رود ماه ام آل علی
سوی آرامگه هلال علی

شعر از مسعود اسدی



تاريخ : سه شنبه نهم دی ۱۳۹۹ | 13:51 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |