اشاره ای کوتاه به زندگی حضرت زینب سلام الله علیها
میلاد با سعادت حضرت زینب مبارک باد
ولادت پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجرت
در تاریخ ولادت و رحلت و محل قبر مطهر حضرت زینب بین مورخین اختلاف است در این مختصر به قول مشهور اشاره شده است
محل تولد در مدینه
القاب : فضايل زينب (س) آنقدر زياد است که 60 لقب براي حضرت زينب بيان کرده اندکه از آن جمله اند : نائبه الزهرا – مليکه النسا – سيده العقايل – فصيحه – بليغه – کامله – عابده ی آل علی – فاضله – عارفه – صابره – عظيمه – ام المصائب – عقيله بني هاشم – صدیقة الصغری، معصومةالصغری، محدثه ، ولیدة الفصاحه ، محبوبة المصطفی ، زاهده عالمه ی غیر معلمه
پدرش امام علی و مادرش حضرت زهراست
کنیه : ام کلثوم کبری ام المصائب ام عبدالله
نمونه هايي از حيات علمي حضرت زينب
خطبه هاي مادر را در کودکي حفظ و به دیگران تعلیم می کرد ، و کلاس تعليم و تفسير قرآن و معارف دين به زن هاي کوفه داشت. امام سجاد هنگام خطابه های آتشین حضرت زینب علیه بنی امیه فرمود : انت بحمدالله عالمة غير معلمة فهیمه غير مفهمة.
زینب (س)نایب خاص امام حسین در پاسخ به سؤالات مردم بود
حيات سياسي حضرت زينب : پرستاري از مادر بيمار و پدر هنگام مجروحيت در جنگ هاي مختلف و هنگام ضربت خوردن ، پرستاري از امام حسن (ع).اوج پرستاري زينب در کربلا . پرستاري از امام سجاد در شب عاشورا ،
نجات جان امام سجاد ، و حمايت از بازماندگان کربلا با سپر قرار دادن خود در برابر تازيانه ها و تحمل گرسنگي و تشنگي.
درد دل حضرت زينب با پيکر غرق به خون برادر :
(ای فرزند مادرم به خاطر دفاع از زن ها و کودکان بدنم از ضرب تازیانه ها سیاه شده است )
امام سجاد (ع) مي فرمايد:. در شبانه روز به هر نفر از اسرا یک قرص نان می دادند عمه ام زینب نان خود را بین کودکان تقسیم میکرد( و خود غذا نمی خورد )
همدردي با شهيد کربلا : حضرت زينب فقط براي شهادت علي اکبر از خيمه بيرون آمد و ناله ها سر داد ولي براي شهادت دو جوان خود عون و محمد از خیمه بیرون نیامد.و خطبه های بيدارگرانه ای با بيان علوي در کوفه و شام. علیه بنی امیه داشت
اوج حيا و عفت: شبانه در تاريکي با همراهي پدر و دو برادر به زيارت قبر پيامبر مي رفت.
مديريت کاروان 72 نفره اسرا از کوفه تا شام با سربلندي و افتخار در اسارت نامحرمان و ايراد خطبه هاي آتشين وی به گونه اي است که نامحرم در وجود حضرت صلابت شجاعت ايمان و ابهت مي بيند. علامه ی مامقانی میگوید احدی تا روز عاشورا حضرت زینب را ندیده بود
یحیی مازنی میگوید مدت زیالدی در مدینه همسایه ی امام علی (ع) بودم هرگز زینب را ندیدم و صدای او را هم نشنیدم
حضرت زینب در مسیر اسارت در حالی که بر شتر برهنه سوار بود و صورت خود را با کف دو دست پوشانده بود با خشم فریاد میزد آیا شرم نمیکنید به حرم رسول خدا می نگرید
اهميت دادن حضرت زينب به حجاب : از ميان همه حوادث تلخ در اسارت به اين مطلب اشاره مي کند: اي يزيد کنيزکان و زنان خود را در پس پرده مي نشاني و پرده نشينان اهل بيت را اسير مي کني و صورت آنان را نمايان مي سازي
تأثير حضرت زينب مانند حسن و حسين (ع) : پيامبر (ص): کسی که بر مصائب زینب گریه کند مانند این است که بر مصیبتهای دو برادرش حسن وحسین گریه کرده است
2- عبادت حضرت : امام حسين(ع) : خواهرم مرا در نماز شبت فراموش نکن
اماد سجاد: ان عمتي زينب مع تلک المصائب و المحن النازله بها في طريقنا الي الشام ما ترکت تهجدها لليلة. عمه ام زینب با آن همه مصیبت ها و رنج ها که در راه شام به ما فرود می آمد شب زنده داریش ترک نشد
زهد حضرت: امام سجاد (ع): انها ما دخرت شيئاً من يومها لغد ابداً. عمه ام زینب هیچ چیز از مال دنیا را برای فردایش ذخیره نمی کرد
برای بيمه شدن جامعه در مقابل خطرات.حضور حضرت در سخت ترين جريانهاي تاريخي بشري با حفظ حجاب و شجاعت. بلاغت و سخنوري بترین الگو و نمونه است
حضر ت زینب به تعبیر پیامبر شبیه خديجه کبري بود ، در حسب و نسب دارای نياکان معصوم و شبه معصوم ، تربيت يافته دامان رسول خدا (ص) و فاطمه و علي سلام الله عليهم
حضرت زینب 7 معصوم را درک کرد ه است
پیامبر علی فاطمه حسن و حسین سجاد و باقر صلوات ا… علیهم
. 5 تن آل عبا زينب را بسيار دوست ميداشتند.
صبر حضرت : با خبر بودن از آينده، گريه ی پيامبر(ع) هنگام تولد حضرت زينب و نام گذاری حضرت زینب توسط پیامبر..
علاقه بين زينب و برادر: امام حسين(ع) مشغول قرائت قرآن بود. چون زينب رسيد. امام قرآن را زمين نهاد و به احترام زينب برخاست حضرت زینب به ابن عباس فرمود به خدا قسم از او جدا نمی شوم با زندگی میکنم و با او میمیرم .
مصائب: در کودکی پیامبر را از دست داد مادرش جوان مرگ شد. دیدن فرق شکافته ی پدر و جگر پاره پاره ی برادر و حادثه ی جانسوز کربلا و سختی های اسارت از مصائب بزرگی است که بر اهل آسمان و زمین تحملش سخت بود ولی صبر زینب همه را به شگفتی وا داشت
ایثار حضرت زینب : در چهار سالگی غذای خود را به مهمان داد در اسارت غذای خود را به بچه ها می داد
طبق برخی نقل ها در کنار بدن بی سر برادر فرمود خدایا این قربانی کم رااز من بپذیر و در کنار بدن های فرزندان شهیدش فرمود خدایا این دو قربانی را از من بپذیر
هنگام شهادت فرزندان شهیدش از خیمه بیرون نیامد
دلیل مسافرت حضرت زینب به شام یا مصر : محققین سه دلیل را ذکر کرده اند1- بروز قحط سالی یا شیوع بیماری وبا در مدینه عبدالله جعفر که تنگ دست شده بود مزرعه ای اطراف شهر دمشق داشت لذا به اتفاق حضرت زینب به شام مسافرت کرد
2- واقعه ی حره (کشتار مردم مدینه به دستور یزید ) حضرت زینب را در غم و اندوه فراوان قرار داد عبدالله جعفر برای کم شدن این غم حضرت زینب را به شام یا به نقلی به مصر بردند
3- پس از واقعه ی کربلا و آمدن حضرت زینب از اسارت شام به مدینه سخنرانی های حضرت زینب پیرامون مظلومیت حضرت امام حسین و ستمگری و انحراف بنی امیه و یزید علیهم اللعنه فضای مدینه را علیه یزید ملتهب کرد فرماندار مدینه نامه ای به یزید نوشت و اوضاع را گزارش داد یزید ملعون نامه ای به فرماندار نوشت در آن دستور داد بین مردم مدینه و حضرت زینب جدایی بیندازد یا به نقلی حضرت را به شام تبعید کند حضرت زینب امتناع کردند ولی پس از اصرار دلسوزانه ی برخی زنان بنی هاشم از جمله دختر عمویش زینب بنت عقیل و پس از کسب تکلیف از امام سجاد بنا به خواست امام سجاد به شام و به نقلی به مصر هجرت فرمودند این دلیل اعتبار و شهرت بیشتری بین مورخین دارد و مستنداتی هم برای آن هست
محل قبر مطهر حضرت زینب : سه قول وجود دارد :
1- مدینه: این قول حدسی است و مستند تاریخی ندارد
2- قاهره ی مصر : نسابه عبيدلى در كتاب «اخبار الزينبات» 6 روایت را در این مورد ذکر کرده که سند روایات ضعیف و محتوای این روایات مشوش است. لذا قبری که در قاهره به نام زینب است زینب بنت یحیی از نوادگان امام حسن مجتبی است
3- شام : مرحوم حاج شيخ عباس قمى به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نورى(1)، و ديگران احتمال شام را تقويت كردهاند. محقق اخير با روشى عالمانه احتمال مصر را رد كرده و با قرائن و شواهدى اثبات كرده است كه حضرت زينب كبرى عليها السلام در شام دفن شده است.
همسر حضرت زینب: همسر زینب کبری سلام الله علیها، جناب عبد اللّه بن جعفر (پسر جعفر طیار) است. وی، نخستین نوزاد مسلمان در حبشه بود. در ایامی که پدرش (جعفر بن ابی طالب) به حبشه هجرت کرده بود، در آن کشور به دنیا آمد. مادرش (اسماء بنت عمیس) بود. اسماء، پس از شهادت جعفر طیار در جنگ موته، به همسری أبو بکر، سپس علی بن ابی طالب علیه السلام در آمد. عبد الله بن جعفر، مورد عنایت خاصّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود، به ویژه که پدرش سردار شهید جبهه اسلام به شمار میآمد. همچنین مورد علاقه امیر المؤمنین علیه السلام بود و ارادتی شایان به امام حسن و امام حسین علیه السلام داشت. مردی سخاوتمند و اهل جود و بخشش بود تا آنجا که او را بحرالجود می گفتند وی در جنگ صفین یکی از فرماندهان لشکر علی (ع) بود . عبداللّه به غايت كريم و ظريف و حليم و عفيف بود
از توضیحات فوق روشن می¬شود که جناب عبد اللّه بن جعفر، پسرعموی حضرت زینب سلام الله علیها است و امیرالمؤمنین علیه السلام با موافقت این ازدواج، به این سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل نمود که روزی آن حضرت نگاه مبارکش به فرزندان علی و جعفر علیه السلام افتاد و فرمود: (دختران ما از آنِ پسران ما هستند و پسران ما به دختران ما اختصاص دارند).
چون اموال عبداللّه بن جعفر تمام گشت روز جمعه در مسجد جامع از خدا طلب مرگ كرد و گفت : خدايا! تو مرا عادتى دادى به جود و سخاو من عادت دادم مردم را به بذل و عطا، پس اگر مال دنيا را از من قطع خواهى فرمود، مرا در دنيا باقى نگذار؛ پس آن هفته نگذشت كه از دنيا بگذشت
عبدالله جعفر، از جمله كسانى بود كه به سیدالشهدا نامه نوشت و از او خواست كه از سفر به عراق منصرف شود. گرچه خود در كربلا حضور نداشت، اما دو پسرش عون و محمد را همراه مادرشان حضرت زينب سلام الله علیها به كربلا فرستاد و اين دو فرزند، در ركاب سالار شهيدان روز عاشورا به شهادت رسيدند.
او از اين كه نتوانسته بود در واقعه كربلا شركت كند تاسف مىخورد. پس از حادثه عاشورا و شهادت حسين بن على علیه السلام وى در مدينه به سوگ نشست و مردم براى تسليت گويى نزد او مىآمدند.[۲]
وى در سن 90 سالگى، در سال 80 هجرى در مدينه درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.[۳] برخىهم درگذشت او را در شام و قبر وى را در «باب الصغير» دمشق، كنار قبر بلال مىدانند.[۴]
دلیل عدم حضور عبدالله جعفر در کربلا : مرحوم شيخ مفيد مينويسد: وقتي خبر شهادت حسين(ع) و عون و محمد (فرزندان عبدالله بن جعفر)، در مدينه به گوش عبدالله رسيد، گفت: "انا لله و انّا اليه راجعون" يكي از غلامان وي در مقام تأسف برآمدو گفت: اين مصيبت از ناحيه حسين به ما رسيد!
عبدالله بن جعفر از سخن او سخت ناراحت شد و برآشفت و با كفش خود بر سر او زد و گفت: آيا دربار? حسين(ع) چنين ميگويي؟! به خدا سوگند! خودم نيز آرزوداشتم هرگز از او جدا نشوم. اگر در كربلا حضور داشتم، در ركاب او ميجنگيدم تا شهيد شوم؛ زيرا او شايسته است جان فدايش شود. آري فرزندان من همراه برادرم و پسر عمويم كشته شدهاند و مواسات نموده اند و به پاداش صابران هم دست خواهند يافت. آن گاه عبدالله متوجه اهل مجلس شد و گفت: شهادت حسين به ما عزّت بخشيد . اگر چه نتوانستم در ركاب حسين فداكاري كنم. اما فرزندانم با جانبازي خود حسين (ع) را خوب ياري كردند.(1)
نگرش و رويكرد عبدالله نشان از آن دارد كه وي آرزوي شركت در قيام امام را داشت، ولي برخي از عوامل مانع از حضور وي در كربلا شده است
شايد علت نرفتن او به كربلا اين بود كه امام، قيام را بر وي واجب نكرد، بلكه همان طور كه دربار? ديگران معمول داشت، اختيار قيام را به خود عبدالله گذاشت.
ثانياً شايد عبدالله تشخيص داد ماندن او درمدينه ازجهات مختلفي كه براي ما روشن نيست، به صلاح و مصلحت نزديكتر است ، ولي در عين حال ، اگر حسين (ع) قيام و خارج شدن را واجب ميكرد، زودتر از ديگران ، دستور حسين(ع) را به مرحل? عمل در ميآورد.(2)
برخي ديگر احتمال دادند كه عبدالله بدان جهت به كربلا نرفت كه زينب (ع) فارغ البال تر بتواند رسالت خويش را در پيام رساني خون شهيدان عملي سازد.(3)
آنچه که از فحوای سخن عبدالله جعفر پیداست به نظر می آید حضرت جنابش توانایی جسمی برای حضور در کربلا نداشته است
فرزندان: نقل شده که حضرت زینب سلام الله علیها در هنگام ازدواج با عبدالله یازده ساله بوده است و فرزندان آن حضرت، چهار پسر و یک دختر بوده اند به نام های: علی و عون الأکبر و محمد و عباس و ام کلثوم.
از بین این فرزندان، عون و محمد در کربلا حضور داشته و در رکاب حضرت سید الشهدا علیه السلام به شهادت رسیدند.
علت رحلت حضرت زینب : در مورد علت رحلت گفته شده حتي تبعيد نيز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت، و با اين كه در مصر يا در شام تحت نظر بود پيام شهيدان را به مردم ميرساند و بر ضد طاغوت سخن ميگفت. تا اين كه در سال 62 هجرت در شب يكشنبه، چهاردهم رجب، يعني 18 ماه پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) به لقاءالله پيوستحضرت زينب(سلام الله علیها) پس از ورود به شام گرفتار تب وصل خانوادهاش ميگردد و هر لحظه مريضي او شدت پيدا ميكند، تا اين كه نيمه ظهر به همسر خويش عبدالله ميگويد: بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده. عبدالله ميگويد: او را در حياط جاي دادم كه متوجه شدم چيزي را روي سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفي ميزند. به او نزديك شدم ديدم پيراهني را كه يادگار از كربلاست، يعني پيراهن حسين(علیه السلام) را، كه خونين و پاره پاره است، بر روي سينه نهاده و مدام ميگويد: «حسين، حسين، حسين! ...» لحظاتي بعد او وارد بر حريم اهل بيت النبوه گشت و كارنامه عمرش به خير و سعادت ختم گرديد.(7)
.: Weblog Themes By Pichak :.

