گذري اجمالي بر سقيفه بني ساعده و

نقش سقيفه ي بني ساعده در تاريخ عاشورا

مقدمه : مراحل و مراتب فهميدن رفتار و گفتار امام معصوم مانند قرآن است ظاهر، رموز و حقايق و اسرار و بطون دارد

يكي از عوامل روشني حقايق، گذر زمان است : امام علي (ع) فرمود : غدا ترون ايامي و يكشف لكم عن سرائري و تعرفونني بعد خلو مكاني و قيام غيري مقامي

فلاسفه ي تاريخ ميگويند : وقايع را در زمان خود نمي توان شناخت .

تاريخ منبع هدايت است

شناخت و تحليل درست تاريخ عاشورا، تدبر تخصص و زمان شناسي و امام شناسي و شناخت آسيب ها  و تحليل ها و پرهيز از برخورد احساسي صرف را لازم دارد

آفت ها در تحليلهاي تاريخي : 1- تداخل تحليل ها . 2- اكتفا به يك تحليل و توجه به يك عامل

3- عامل كم اهميت را عامل اصلي دانستن .  4- تحليل هاي متضاد

5- لحاظ نكردن ويژ گي هاي شخصيتي امام معصوم در مقام امامت مثل اعتقاد به علم نداشتن به خيانت كوفيان و عمل بر طبق گمان قوي

سيد مرتضي مي فرمايد : امام بر اساس گمان قوي واجتهاد حركت كرد فكر نمي كرد كوفيان خيانت كنند

شيخ مفيد مي فرمايد : هيچ دليل عقلي و نقلي بر آگاهي امام به خيانت كوفيان نيست

منشأ اين تحليل، شهادت يعني هلاكت و قيام بيهوده

سيد بن طاووس و امام خميني مي فرمايند : امام حسين از سرانجام قيام آگاه بود وظيفه اش همان بود كه انجام داد از زمان حركت مي دانست چه مي كند و شهيد مي شود 

6- برخورد مصلت جويانه با پيشينه ي تاريخي قيام عاشورا  يا عدم توجه به آن در برخي تحليلها.

7- وجود روايات جعلي و تحريف معنوي قيام عاشورا و نقلهاي گوناگون و متضاد

8- اطلاعات محدود : اقامت 125 روزه ي امام حسين و ثبت تنها دو خطبه در مكه مؤيد اين ادعاست

9- عدم پژوهش در شيوه هاي تبليغي امام حسين (ع)،  پژوهشي كه همه ي گفتار و رفتار امام در آن قابل تفسير روشن باشد

10- اختلاف در فقه عاشورا : صاحب جواهر ، كاشف الغطا، مامقاني مي فرمايند : امام حسين تكليف خاص داشت در روش، با آن شرايط نمي توان به او اقتدا كرد .

محقق ثاني ، امام خميني ، و شهيد مطهري مي فرمايند : قيام طبق موازين شرعي و مصالح عاليه ي اسلام بود قاعده ي لا حرج و لا ضرر معارض آن نيست لذا بايد به اين سيره ي امام اقتدا كرد . قيام امام حسين دستوراست براي همه نه تكليف خاص

سخن امام با سپاه حر : هر كس در رفتار و گفتار با ستمگر مخالفت نكند در كنار اوست

امام حسين كشته ي سقيفه

بررسي بخشي از پيشينه ي قيام عاشورا مبتني بر شناخت جريان نفاق است

نفاق ادعاي ايمان و كفر مخفي است  و من الناس من يقول آمنا بالله و اليوم الاخر و ما هم بمؤمنين

تاريخچه ي نفاق در اسلام از مكه از ابتداي صدور اسلام آغاز و در مدينه ظهور كرد  

منشأ و انگيزه ي نفاق : ترس و طمع ، آيمده نگري ، و اعتقاد به ييروزي اسلام و طمع به آينده بود

دليل اين آينده نگري و اعتقاد به پيروزي اسلام : علم به سنت هاي اجتماعي و قانون منازعه ، نبوغ سياسي و جامعه شناسي قوي و پيشگويي هاي اهل كتاب بر اين ادعا دلالت دارد

نمونه ها : بني عامربن صعصعه مي گفت : اگر اين جوان قريشي را داشتم (منظورش پيامبر بود ) عرب را مي خوردم . به شرط جانشيني بعد از پيامبر خواست مسلمان شود و با تمام وجود از پيامبر دفاع كند ولي پيامبر نپذيرفت او هم مسلمان نشد

اسلام ابوبكر و عثمان و طلحه به پيشگويي راهب و كاهن بوده است

لذا برخي از اساس مسلمان نشده بودند و اسلام آنها مصلحتي بود برخي به يهود تمايل داشتند : نمونه : اصرار برخي صحابه بر پيوند محكم با يهود

برخي مانند عمر و حفصه صفحاتي از تورات را  براي پيامبر مي خواندند و پيامبر ناراحت شده مي فرمود : اگر موسي و يوسف زنده شوند و شما از من پيروي نكنيد گمراهيد

در جنگ احد عثمان و طلحه خواستند به شام بروند و به دوست يهودي و نصراني خود پناه ببرند دليل حضور و تلاش اين ها براي اسلام سامان يافتن جامعه براي خود بود اين دسته از منافقين حزب سلطه بودند

انگيزه ي دوم نفاق : جايگاه معنوي يافتن و نفوذ و تخريب اسلام از درون بود مانند اسلام برخي اهل كتاب، مثل كعب الاحبار يهودي و تميم داري مسيحي

انگيزه ي سوم نفاق : رسيدن به منافع شخصي و حمايت از قوميت خود  در پرتو مصالح اسلامي بود

انگيزه ي چهارم نفاق : مشكلات و صدمات و عدم استقامت آنها بود اين گروه ،  اول مسلمان شدند و در ادامه راه بريدند و چون راه برگشتي براي خود نمي ديدند گرفتار نفاق و دو رويي شدند

انگيزه پنجم : اسلام آوردن از سر ناچاري و ترس بود : مانند ابوسفيان و اموي ها

 بعد از رحلت پيامبر چند احتمال در مورد سرنوشت منافقين وجود دارد  - نابودي كامل منافقين . – توبه ي همگان .– به دست گرفتن زمام امور  و همسو شدن با سقيفه يا عدم مخالفت با جريان سقيفه به خاطر تأمين برخي نيازها و مصالحه با جريان انحرافي بعد از پيامبر يا تأسيس سقيفه به دست خود . قطعا دواحتمال اول منتفي است .

ويژگي هاي جريان هاي نفاق : 1- ويژگي حزب سلطه : رهبران اين حزب از تيره هاي كم ارزش و گمنام قريش بودند و بيرون از اسلام جايگاهي نداشتند با توجه به تيز بيني آنها مبني بر پيروزي اسلام براي كسب وجاهت اجتماعي مصلحتا اسلام را پذيرفتند مگر مسئله ي امامت را .   جاه طلبي آنها و كسب وجاهت اجتماعي مانع پذيرش مسئله ي امامت مي شد

تنها مانع آن ها در مقابله ي با امر امامت روايات وآيات  مربوط به امر امامت و فضايل اهل بيت عليهم السلام بود

موارد ذيل براي رفع اين مانع به كار گرفته شد: 1- تفسير به رأي آيات مربوطه

2- ترويج معصوم نبودن پيامبر(ص) : سخانان پيامبر را در حالت خشم و خوشنودي حجت نمي دانستند 

گفتگوي عمر با ابن عباس : عمر پرسيد آيا علي هنوز خود را تعيين شده ي پيامبر به عنوان امام ميداند ؟ ابن عباس مي گويد: آري  پدرم هم اين امر را قبول دارد . عمر گفت: پيامبر سخناني بي دليل و بدون عذر داشت گاهي در كارهاي خود توقف داشت و منتظر مي ماند . مانع آخرين وصيت او شدم تا علي را معرفي نكند مبادا عرب شورش كند

اعتراف عمر : اگر ياراني داشتم صلح حديبيه را نمي پذيرفتم . عمر پيامبر را در اين امر خطاكار مي ديد

3- ممنوعيت نشر احاديث پيامبر و آتش زدن آن ها  تا در كنار آن احاديث مربوط به امامت از بين برود

4- سكونت اجباري اصحاب پيامبر در مدينه و ممنوع الخروج كردن آنها كه مبادا از زبانشان حديثي در اين زمينه منتشر شود

5- ساختن احاديث جعلي از زبان پيامبر : از جمله حديث جعلي جمع نشدن نبوت و خلافت در بني هاشم

دو نظر در باره ي ايمان رهبران اين حزب وجود دارد . 1- اول ايمان داشتند بعد منحرف شدند . 2 – از ابتدا ايمان نياورده بودند و اسلامشان ظاهري و مصلحتي بود

دلايل :1-  اصرار بر عدم امامت هميشگي اهل بيت پيامبر

2- حاكم كردن اموي ها  3 – تغيير احكام و بدعت ها .

ويژگي دسته دوم از منافقين يعني منافقين اهل كتاب : يهود طبق آموزه هاي تورات منتظر ظهور پيامبر آخرالزمان در مدينه بودند به همين دليل در مدينه جمع شده بودند از طرفي هميشه با دو قبيله ي بزرگ اوس و خزرج درگير بودند پس از ظهور پيامبر توقع يهود اين بود پيامبر ازآنان حمايت كند و طبق خواسته هاي آنان رفتار كند لذا راضي به عدالت پيامبر نبودند از طرف ديگر با ظهور اسلام بزرگان يهود منافع خود را در خطر ديدند لذا منتظر فرصتي براي براندازي اسلام بودند

اسلام ظاهري برخي مانند كعب الاحبار و تميم داري و نفوذ آنها در دستگاه خلافت اسلامي در زمان ابوبكر و عمر براي تحريف و براندازي اسلام بود .

فعاليت هاي منافقين فرصت طلب اهل كتاب : 1- قصه پردازي. 2- تفسير توراتي قرآن .

 3- حديث سازي (جعل حديث از زبان پيامبر) .

4- تشكيل و گسترش زنجيره ي انحرافي با تربيت شاگرد مسلمان با فكر يهودي (كادر سازي براي آينده).

 5- تأييد و تشويق خلفا براي ادامه انحراف توسط اين دسته از منافقين .

 6 – وارد كردن خرافات  و اسرائيليات در بين مسلمانان .

 7- ترديد و شبهه افكني : نظر كعب الاحبار در مورد امام علي (ع) : علي در دين داري و داوري سخت گير و خونريز است مردم تحمل وي را ندارند

گوشه اي از نقش منافقين اهل كتاب در تاريخ بعد از رحلت پيامبر : شهادت امام علي (ع) توسط ابن ملجم يهودي زاده

نفوذ سرجون مسيحي در دربار معاويه و يزيد و مشاور معاويه و تئوري پرداز  واقعه ي كربلا و مشوق يزيد در اين امر بود

حضور 5 هزار يهودي در واقعه ي كربلا

تخريب قبر مطهر امام حسين توسط ابراهيم ديزج و چند نفر يهودي

شهادت امام موسي بن جعفر توسط سندي بن شاهك يهودي و …

شاخص  گروه سوم نفاق امويان بودند : اينان بعد از فتح مكه اجبارا و از ترس ظاهرا ايمان آوردند

نمونه هايي از نفاق آنها: ابوسفيان به عثمان گفت: اي عثمان حكومت را چون گوي بچرخان و  بني اميه را ميخ هاي حكومت قرار بده زيرا اين حكومت است نه دين. من بهشت و جهنمي نمي شناسم

مغيرة بن شعبه مي گويد : به معاويه گفتم با بني هاشم به عدالت رفتار كن  معاويه گفت خلفا ياد و نامشان فراموش شده است ولي نام پيامبر هنوز در اذان برده مي شود تا اين نام را مدفون نكنيم كار ديگري نداريم .  معاويه از اينكه در اذان نام پيامبر برده مي شود بسيارناراحت و نگران بود.

يزيد هنگام ورود اسراي كربلا  گفت : لعبت هاشم بالملك فلا      خبر جاء و لا وحي نزل

شجره ي ملعونه را در قرآن كريم  بسياري از مفسرين به بني اميه تفسير كرده اند

كعب الاحبار مي گويد در كتب ما آمده كه بعد از پيامبر دشمنان او به حكومت مي رسند عمر به ابن عباس گفت آيا مي شنوي ؟ به خدا شبيه آن را از پيامبر شنيدم كه فرمود: بني اميه از منبر من بالا مي روند .چون در خواب ديدم بوزينه ها از آن بالا مي روند لذا مراد از شجره ي ملعونه آنهايند

عمر به مغيرة بن شعبه گفت : آيا مي بيني ؟ مغيره گفت :نه . عمر گفت : بني اميه اسلام را مانند اين چشم نابينا مي كنند كه نداند به كجا مي رود و از كجا مي آيد  

نمونه هايي از رابطه ي حزب اموي با حزب سلطه : انتخاب حكمرانان اموي توسط خلفا و منع بني هاشم از به دست گرفتن هر منصبي .چون بني هاشم مردم را به سمت صاحبان حقيقي خلافت و امامت فرا مي خواندند

پيامبر در پيشگويي هاي خود از خطر معاويه مطالبي را فرمود و او را لعنت كرد و فرمود: اگر او را بالاي منبر ديديد بكشيد

نمونه اي از رابطه ي دوستانه ي عمر با معاويه : عمر در تمجيد از معاويه گفت : معاويه آقازاده ي قريش و كسراي عرب و خندان در حال خشم و غضب است

امويان خود معترف بودند كه از نسل حزب سلطه يعني امثال عمر و ابوبكرند :

محتواي نامه ي معاويه به محمدبن ابو بكر : معاويه گفته است من و ابو بكر در زمان پيامبر با هم بوديم و معتقد به فضايل امام علي

عمر و پدرت با علي مخالفت كردند و راه را براي من هموار كردند لذا من به پدرت اقتدا كردم حق و باطل بودن اين كار به گردن ابو بكر است پس پدرت را نكوهش كن و از من دست بردار

پس از شهادت امام حسين عبدالله بن عمر به يزيد اعتراض كرد يزيد گفت : اي احمق ما به خانه ي تو با فرشي پهن شده و بالش هاي مرتب شده رسيديم و براي دفاع ازآن جنگيديم اگر حق با ديگران است پدرت اولين بنا كننده ي اين سنت است حق را او از اهلش ستاند .

سلمان و بلال به ابوسفيان گفتند: به خدا دشمن خدا از شمشيرهاي خدا جان به در برد

ابوبكر اعتراض كرده و گفت : آيا به بزرگ و سرور قريش چنين مي گوييد ؟

13 تن از واليان و فرمانداران ابوبكر اموي بودند

 4- شاخص چهارم منافقين و گروه چهارم : منافقين مدينه بودند رئيس اين گروه عبد الله بن ابي، طراح سقيفه بود

ارتباط اين احزاب با هم : شواهد تاريخي حاكي از ارتباط حزب سطله با حزب اموي است

نفاق اموي ها بر كسي پوشيده نبود

حذيفه گفت : آيا يارانم خود را به فراموشي زده اند نمي دانند كه پيامبر 300 تن از سران فتنه را  تا پايان دنيا با نام و نشان و قبيله معرفي كرد   

عبد الله بن ابي يكي از شخصيت هاي ذي نفوذ در مدينه بود بعد از آمدن پيامبر اكرم به مدينه همه ي توجه ها به سوي پيامبر جلب شد و كم كم عبد الله بن ابي كه از بزرگان اوس بود جايگاه گذشته ي خود را از دست داد و اين حسادت باعث شد وي در زمره ي منافقين قرار گيرد

منافقين بعد از رحلت پيامبر چه كردند

دو حزب سلطه  و منافقين مدينه در سقيفه ي بني ساعده  به هم رسيدند و بعد از حاكميت حزب سلطه منافقين اهل كتاب و اموي ها در دستگاه خلافت اسلامي راه يافتند

  سقيفه سايه باني بود در محله ي بني ساعده كه اوس و خزرج هنگام حل مسائل خود آنجا جلسه مي گرفتند

شواهد ذيل نشان ميدهد كه جريان سقيفه  و تعيين خلفا از ابتدا يك توطئه و طراحي در گذشته بود ه است

1-عبدالفتاح عبد المقصود و ويلفردمادلونگ مستشرق آلماني معتقدند سقيفه از قبل طراحي شده بود .

امام علي با مردم در باره ي غدير محاجه كرد و مردم جريان غدير و سخنان امام علي را تأييد كردند ابوبكر و همپيمانانش حديثي را ساخته بودند كه به آن استناد كردند كه پيامبر فرمود نبوت و خلافت در بني هاشم جمع نمي شود .ابوبكر براي اين حديث ، عمر ابوعبيده و معاذ بن جبل و سالم را شاهد گرفت . امام علي فرمود : خوب نسبت به عهد و پيمان خود وفاداريد . پيامبر به من فرمود : شما در كعبه عهد بستيد كه بعد از من علي خليفه نباشد

مادلونگ مي گويد : خلافت ابوبكر به رضايت پيامبر نبود بلكه طراحي عمر بود

2- 5 نفر در كعبه براي گرفتن قدرت بعد از رحلت پيامبر هم قسم شدند

3- ابوبكر نزديكي هاي مرگ خود وقتي بي هوش شد  عثمان عمر  را به عنوان خليفه نوشت ابوبكر بعد از به هوش امدن اين كار عثمان را تأييد كرد

4- طراحي شوراي شش نفره توسط عمر براي تعيين خليفه ي بعد از خود به گونه اي بود كه خليفه شدن عثمان قطعي بود

سعيد بن عاص كه از خويشان نزديك عثمان بود زميني را از عمر خواست . عمر گفت بعد از من كسي خليفه مي شود كه هرچه بخواهي به تو مي دهد

4- عثمان در يك بيماري كه احتمال مرگ خود را مي داد وصيت كرد كه بعد ازخودش عبدالرحمن بن عوف خليفه باشد كه اين اتفاق نيفتاد چون پس از قتل عثمان توسط مروان ، مردم با علي  بيعت كردند .

مراحل توطئه ي سقيفه

1-فراهم كردن مقدمات : هم پيمان شدن با هم در كعبه قبل از رحلت پيامبر براي ممانعت از امامت علي (ع)

2- كادر سازي. 3- شايعه ي كودتاي دشمنان اسلام بعد از رحلت پيامبر . هدف از اين شايعه ،بررسي عكس العمل ها ، ايجاد انگيزه در طماعان و قدرت طلبان ، رقيب تراشي و درست كردن بهانه ي حذف رقيب قدرت طلب در اين خصوص

4-  ايجاد شكاف و اختلاف بين انصار (تز اختلاف بينداز و حكومت كن )

5- قرار دادن جاسوس بين انصار براي جلوگيري از هر گونه تك روي انصار و خبر شدن از نقشه ي آنها

6 – زير نظر داشتن پيامبر از طريق عايشه

7- فضيلت تراشي براي ابوبكر :  صبح دوشنبه 28 صفر سال 11 ه ق عايشه به بلال گفت پيامبر حالش خوب نيست نمي تواند براي اقامه ي نماز جماعت صبح به مسجد بيايد پدرم ابوبكر مي آيد. پيامبر از توطئه آگاه شد و با كمك علي (ع) به مسجد آمد و ابوبكر را كه در محراب ايستاده بود با دست كنار زد و خود نماز را به جماعت خواند و مردم را به تمسك به ثقلين يعني قرآن و اهل بيت سفارش كرد .

8- جلوگيري از آخرين وصيت پيامبر توسط عمر . پيامبر در آخرين لحظات عمر شريف خود فرمود قلم و كاغذ بياوريد تا املا كنم چيزي را كه بعد از من گمراه نشويد و بين شما اختلاف نيفتد عمر گفت: حسبنا كتاب الله بيماري بر پيامبر غلبه كرده هذيان مي گويد

9 – حضور در مدينه و سرپيچي از فرمان پيامبر و نرفتن همراه لشكر اسامه

10 – انكار رحلت پيامبر توسط عمر براي آمدن ابوبكر از سُنح

11 – تشكيل فوري سقيفه  هنگام تجهيز بدن مطهر پيامبردر شرايطي كه هيچ اقدامي براي برهم زدن آن امكان پذير نباشد.  پيامبر اكرم دوشنبه رحلت فرمود شب چهارشنبه دفن شد و اين در حالي بود كه عايشه در دفن پيامبر(ص) حضور نداشت

 12 - تشكيل سقيفه توسط انصار (اوسي ها )

13 – اطلاع خزرجي ها توسط جاسوسان و آوردن سعدبن عباده  و سخنراني سعد

14 – خبر شدن عمر و هم پيمانانش و حضور در سقيفه

15- سخنراني هايي كه به نفع مهاجرين و خلافت ابوبكر شد

ابوعبيده ي جراح گور كن مكه گفت : اي اولين ياوران اسلام اولين عاملان تفرقه و تغيير دين نباشيد

بشيربن سعد خزرجي اولين مسلمان و مدافع اسلام در مدينه گفت : ما با بيان فضايل خود نبايد گردن كشي كرده بر مردم منت بگذاريم و آن را وسيله ي كسب مال دنيا قرار دهيم ، محمد از قريش است و قبيله اش به خلافت سزاوارترند

ابوبكر اذهان را متوجه مهاجرين كرد و گفت : من عمر و ابو عبيده را لايق خلافت مي دانم عبدالرحمان بن عوف گفت : اي انصار گرچه شما والامقاميد اما در اين جمع كسي مانند ابوبكر وعمر نيست  

منذر بن ابي الارقم غير مستقيم اشاره به برتري و امامت علي عليه السلام كرد انصار هم متوجه جريان غدير و اين امر شدند منذر گفت : ما منكر فضائل شما نيستيم اما در ميان شما كسي هست كه اگر بيايد كسي با او مخالفت نمي كند . انصار گفتند : ما با علي بيعت مي كنيم  

در اين همهمه عمر و بشير بن سعد و اوسي ها و اسيد بن حضير با ابوبكر بيعت كردند و به وعده ي منا الامير و منكم وزير بيعت با ابوبكر را اعلام كرده و شايعه كردند مردم با ابوبكر بيعت كرده اند

16- شايعه ي بيعت مردم با ابوبكر و بيعت گرفتن اجباري از مردم : قبيله ي اسلم كه عشاير اطراف مدينه بودند را آورده و وعده ي يك سال آذوقه  را به آنها دادند تا آنها مردم را از خانه ها بيرون بكشند و براي ابوبكر از آنها بيعت بگيرند .  

17- تهديد كردن مردم و برخي اصحاب مانند علي (ع) به قتل در صورت بيعت نكردن

غصب فدك و شهادت حضرت زهرا  براي تثبيت پايه هاي قدرت خود

نتايج سقيفه :

1-عزل وصي شرعي و الهي  و انتخاب خليفه بر اساس قبيله گرايي با بيعت 5 نفر . اينان اعدليت و اعلميت و افضليت و عصمت و علم لدني و غيب  را  در خليفه و جانشين پيامبر شرط ندانستند. طبق روايات جعلي براي مردم جا انداختند كه اگر ظالمي خليفه شد باز هم اطاعتش واجب است .

سه منطق در انتخاب رهبر وجود دارد: بشري ؛ به انتخاب مردم . الهي؛ انتصاب خدا . ظالمانه:  انتخاب سقيفه اي

باقلاني در تمهيد مي نويسد : امام بايد قريشي، داراي علم قضاوت و تجربه ي نظامي باشد عصمت و علم غيب در امام لازم نيست و لازم نيست كه از شجاع ترين و زيرك ترين مردم باشند و لازم نيست حتما از بني هاشم باشند

باز مي نويسد : اهل سنت مي گويند : امام را نمي توان به خاطر فسق و ظلم و غصب مال مردم و به ناحق كشتن مسلمين و تضييع حقوق و جاري نكردن حد ، از امامت و خلافت خلع كرد  و نمي توان بر او خروج كرد .اگر خطا كرد بايد او را ترساند و موعظه كرد طبق اخبار( جعلي)  اطاعت امام حتي ستمگر واجب است و لو اموال مردم را به نفع خود ضبط نمايد

 نمونه اي از اين روايات جعلي : پيامبر فرمود : اطعهم و ان اكلوا مالك و ضربوا ظهرك و اطيعوهم ما اقاموا الصلاه  اسمعوا و اطيعوا و لو لعبد اجدع (بيني بريده) و لو لعبد حبشي و صلوا وراء كل بر و فاجر

عايشه به اسود بن يزيد مي گويد : موضوع امامت خدادادي است كه خدا به نيكوكار و فاجر ميدهد فرعون 4000 سال پادشاه مصر بود     انتهي .  ( چه اشكالي دارد يزيد مدتي حاكم باشد )

شمر بعد از واقعه ي كربلا خود را بنده ي شريف خدا مي دانست و از خداي شريف بخشش مي خواست شخصي به او اعتراض كرد شمر گفت : قتل حسين بن علي به خاطر امر خليفه بود كه اگر اطاعت نمي كردم از الاغ بدتر بودم

 در سقيفه با رأي 5 نفر خليفه تعيين شد نه اتفاق مردم و نه اجماع خواص .

نتيجه ي اين تفكر اين شد كه معاويه وقتي ديد مردم به عبدالرحمن بن خالد تمايل دارند براي جانشيني يزيد بعد از خود عبدالرحمن را كه مانع بود با مرگ مرموز از سر راه خود برداشت

 2- در تنگنا قرار دادن اهل بيت پيامبر و برخي اصحاب ، مانند غصب فدك  و محروميت اهل بيت از خمس ، حرمت شكني ظلم  ترور شخصيت

3- منع كردن بني هاشم از گرفتن پست هاي حكومتي

4- نفوذ دادن بني اميه در حكومت:  13 نفر از كارگزاران ابوبكر امويند .  5- تجديد قبيله گرايي .

6- محاصره ي سنت نبوي : احاديث مربوط به امر به معروف و علائم امامان گمراه و وجوب قيام عليه آنان ،معرفي شجره ي ملعونه و معرفي آشوب ها و سران انها را پوشاندند

7- مشتبه شدن سيره ي عمر به نام پيامبر و اسلام براي تازه مسلمانان(در فتوحات اسلامي) و نسل جديدي كه پيامبر را درك نكرده بودند  

نمونه : بعد از رحلت پيامبر به قدري دردين بدعت ايجاد شده بود كه امام علي در اوان خلافت فرمود اگر بخواهم جامعه ي اسلامي را به زمان پيامبر برگردانم خيلي ها مرا رها مي كنند  مثل خواندن نماز نافله به جماعت كه امام علي با آن برخورد كرد مردم تقاضا كردند كه امام اجازه اين كار  را به آنها بدهد امام با سرسختي مانع اين كار شدند تا جايي كه امام حسن را با تازيانه به مسجد فرستادند تا جلوي اين كار را بگيرد امام با اعتراض مردم مواجه شد امام فرمود برداشتن بدعت ها و سنت هاي غلط باعث تنهاييم مي شود

8- ايجاد ضعف روحي در امت : كه باعث سكوت در مقابل انحرافات ، ترك امر به معروف ، نگرش وارونه نسبت به دين شد

مردم از نتايج سقيفه اظهار ندامت  و كناره گيري كردند امام علي از آنها حمايت خواست پيمان همكاري بستند قرار شد كنار مسجد با شمشير در ركاب علي حاضر شوند امام تا سه روز انتظار كشيد نيامدند تا جايي كه حضرت زهرا (س) از اين سستي اظهار شگفتي كرد .  

ادامه دارد …  منبع اصلي مطالب كتاب با كاروان حسيني جلد 1 و 2

 

 

 

 



تاريخ : دوشنبه هشتم مهر ۱۳۹۲ | 13:3 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |