دریغ از غربت و تنهایی تو
شکسته سینه ی بابایی تو
کنار دود و آتش ناله می زد
دریغا زینب زهرایی تو
دلش در بین دیوار و در آمد
صدای ناله ی پیغمبر آمد
مگر با پهلوی بشکسته زهرا
به دنبال نجات حیدر آمد
طبیبت آمده برخیز از جا
حبیبت آمده بهر مداوا
دوا جوشانده ی اشگ غریبه
مرو زهرا علی افتاده از پا
به پشت در مرا زد زخم کاری
مرا دیگر نباشد ذوالفقاری
از این پس بر مزارت می نویسم
ز خون دل برایت یادگاری
تاريخ : سه شنبه سوم اسفند ۱۳۹۵ | 18:53 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |
.: Weblog Themes By Pichak :.

