تابوت(بر اساس خوابي كه ديدهام)
در دل اين خانه چوبين
اينكه مردم دوش ميگيرند
روح حسرت زنده ميگردد
آرزوها جمله ميميرند
چيست اين صندوق وهم انگيز
اندرونش خفته اي خاموش
مردم بيچاره با سرعت
ميبرند آن را چنان بر دوش
كس نمي داند بر اين محمل
آدمي در عالمي ديگر
ميبرد يار خطا بر دوش
ميزبانش خاك و خاكستر
واي از اين مرده خوار مست
هر چه با خود ميبرد بس نيست
با سكوت خويش ميگويد
بعد از اين نوبت از آن كيست
اي بسا دستان اين مرده
رانده صدها بار اين مركب
دستهاي ديگران فردا
ميشود خود بار اين مرکب
نيست اين تابوت و آن مرده
بستهاي از روح از اعمال
مي رود آن سوي اين عالم
رسته از اولاد و از اموال
شايد اين گلدان برد يك گل
در نعيمستان آن عالم
شايد اين مشعل برد هيزم
در جحیمستان آن عالم
کاش انسانی حقیقت بین
از خود تابوت ميپرسيد
كاش اين انسان خواب آلود
پاسخش را خوب ميفهميد
گوش بر فرمان گورستان
روي دوش مردم استاده
از رعيت برده تا ارباب
در دهان گور بنهاده
خواب ديدم آمدي منزل
روي دست مردمي غافل
عكسي از يك مرده بر چوبت
بينشان بينام بيحاصل
وقت رفتن حاصلي بايد
نيست در نام و نشان حاصل
واي زين خواب گران اي واي
رفت محصول اي دل غافل
.: Weblog Themes By Pichak :.

