رفته بیدم ا همون رو که تو کرتو به مکو

کرد جزجز جگرم از غم دوری سکو

رفتم اوسین ترو نزدیک  بشش کردم نیق

گفتم آرومکی از ناز   شتوری نمکو

وخ بیا کوشت و وا کن که مکوام بدمت

وخ بریم ور تو بیابون بکنیم نون تنکو

هول ولاکی شد و تو خورد و بشم فاش می داد

می گریخ ور توی جوجفکا هنتو فلکو

شو نخفتیدم و بیدم به خیالش تا صاب

یه سه چار رو که گذش شد تن و توشم کچکو

رفت غلماش دلم گرده پیام او شده ان

بده پیغوم که جاخفت شدم ور دشکو

یا بیا بله بگو کار و بکن يه سینی

یا بزن ور تو مدنگم شش هفشتا  تپکو

نصف شو يه نفر اوشتوکی اومد ور تو اتاق

یا ابوالفضل   پدرش اومده  هوشنگ خکو

غاره میزد که سکومه ت چرا ترسوندی

خواستم تا بگم از عشق که خوردم کتکو



تاريخ : پنجشنبه یکم آذر ۱۳۹۷ | 11:58 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |