توضیح مطهرات : زمین آفتاب انتقال استحاله
تصمیم گرفتم برم مدرسه با مشاور در باره ی هوشنگ صحبت کنم.
مادر بچه هام گفت :آقای نشاطی یه جوری با مشاور حرف بزن آبروی بچه ام نره
گفتم: اگه آبرویی نگه داشته باشه چشم
پیش مشاور مدرسه آقای رحیمی رفتم. بعد از چاق سلامتی گفتم: ببخشید مزاحم شدم شما آقا هوشنگ رو می شناسید؟
آقای رحیمی در حالیکه می خندید گفت: کیه که ایشون رو نشناسه
گفتم :برای همین کاراش اومدم خدمت شما
بعد گفتم: آقای رحیمی ! شوخی و جدی کارای هوشنگ مشخص نیست مثلا همین پریروز برای پاک کردن لباس خونیش توی خونه ی آقای صبوری روی زمین غلت می ز ده تا لباسش پاک بشه. فرش های نجس رو توی آفتاب پهن کرده تا پاک بشن آقای صبوری خدا حفظش کنه بهش گفته:
زمین فقط و فقط ته کفش و کف پا رو پاک می کنه به شرطی که در اثر راه رفتن بر روی زمین نجس شده باشد پس از برطرف شدن عین نجاست 15 قدم که برداری ته کفش یا کف پا پاک می شود
آقا هوشنگ اومده خونه رفته گوشه ی حیاط ادرار کرده با کفش رفته توشون و دور حیاط قدم می زنه که ته کفشش پاک بشه میگم چکار می کتی؟ میگه دارم احکام تمرین می کنم
یا مثلا فضله ی موش پیدا کرده ریخته توی آفتابه آب به همزده آب ها رو نجس کرده پاشیده روی در و دیوار خونه میگم : چرا نجس بازی در میاری
میگه پدرجان جوش نزن آقای صبوری گفته
اگه ساختمان یا در و پنجره ی متصل به ساختمان یا زمین یا درخت و گیاهی که از زمین جدا نشده نجس بشن اگه با آب خیس شون کنی و آفتاب مستقیم بهشون بتابه پاک می شن بنابراین اگه چیزهای دیگه نجس بشه با آفتاب پاک نمی شه
پدر جان من دارم تمرین احکام می کنم تو هم بیا پهلو دستم یاد بگیر
آقای رحیمی پشت دستم زخم شده بود دیروز بعد از ظهر خسته بودم خواب بودم یک دفعه دیدم با مگس کش چنان روی دستم کوبید که مثل فنر از جا پریدم میگم بچه چرا اذیت می کنی این کارا یعنی چی میگه ببخشید بابا این یکی برای تمرین انتقال بود میگم تمرین انتقال دیگه چیه میگه بابا امان از بی سوادی امان امان، انتقال از مطهراته ده دقیقه پیش پشه اومد روی زخم دستت نشست بهش گفتم هرچی می خواهی خون بخور برات دارم صبر کن
پشه بدبخت خیال کرده خونه خاله شه این دفعه اومد روی پشت دستت بشینه زدم نابودش کردم پچ شد ولی بابا جوش نزن خونش پاک بود اگه ده دقیقه پیش پچش می کردم چون خون تو رو خورده بود نجس بود اما الان چون خون تو با خون خودش یکی شد الان خونش پاکه
آخه توی خونه آقای صبوری وقتی زنبوری که دست زخمی غلام رو نیش زده بود چند دقیقه بعدش کشتم و خونش روی لباس غلام ریخت آقای صبوری گفت خون زنبور پاکه چون خون غلام منتقل شده به خون زنبور و جزء خون زنبور شده
مثلا همین دیشب با سرنگ خون از خودش گرفته رفته بالا سر آکواریوم می خواست خون خودش رو با سرنگ منتقل کنه به بدن ماهی که جلوش رو گرفتم میگم می خواهی چکار کنی میگه خون من نجس،. خون ماهی پاک، خون من به ماهی منتقل بشه بعد از مدتی پاک می شه
یا مثلا میگه بابا می دونی اگه یه روزی دستت قطع بشه یک دست قطع شده ی دیگه که نجس هست به دستت پیوند بزنن اون دست پاک میشه بعد میگه
امتحانش بد نیست می خواهی بریم امتحان کنیم
با این حرفاش دارم می ترسم یهو نصف شب که خوابم کارد بیاره بالا سرم
آقای رحیمی ببخشید گل به روتون پریروز رفته ادرار کرده روی چندتا تیکه چوب بعد چوب ها رو آتیش زده با دست داشت خاکسترها رو جمع می کرد بهش میگم خاکسترها نجسن، میگه وای وای امان از بی سوادی، بابا جان این چوب استحاله شد تبدیل به خاکستر شد لذا خاکستر چوب نجس پاکه
استحاله از مطهراته این رو آقای صبوری گفته
منم دارم تمرین احکام می کنم
منم بهش میگم بابا جون هرکی دوست داری دیگه تمرین نکن همه اینها رو توی همه ی رساله ها نوشتن دوتایی با هم می ریم می خونیم
خلاصه آقای رحیمی خدا کنه این بچه کار دست کسی نده اما یه چیزی یاد بگیره خوشحالم
شما بگید چکار کنم
.: Weblog Themes By Pichak :.

