رباعی و دوبیتی های طنز
بیمار چنین سخت، شفا کی گردد
یک وعده به شربتی دوا کی گردد
درد کمر است درد انگشت که نیست
با هدیه فقط دعا روا کی گردد
با درد کمر اگر کسی هست نزار
باید که بگیرد به بغل چند نگار
زن گرچه گل است و مایه شادابی است
با یک گل زیبا نشود فصل بهار
با نسیه دعا به استجابت نرسد
حاجات به مقصد اجابت نرسد
تیری که به پوکه اش نباشد خرجی
یا در نرود یا به اصابت نرسد
در چهره ی گرسنه به جز زردی نیست
چون گشنه شوی غذات همدردی نیست
از خلق خسیس این زمانه ای دوست
گر پول توانی تو بگیری مردی است
درآمد های من یک لقمه نان است
درآمدهای دکتر بیکران است
میان جیب من با جیب دکتر
تفاوت از زمین تا آسمان است
دلم می خوا از اینجا پر بگیرم
بیام کرمان تو را در بر بگیرم
خورم کنگر نمک گیر تو گردم
پس از آن سالها لنگر بگیرم
دوای دردتان دستان نرم است
دوتا بانو و ، دو آغوش گرم است
پس از حمام داغ و استراحت
دو تا لیوان دمنوش ولرم است
دیار حاج یونس زنگی آباد
سخاوتمند و ثروتمند و دلشاد
ولایی مذهبی و انقلابی
چو حاج عباس دل هاشان جوان باد
با قهوه و چای تلخ دعوا مکنید
این سبک تعارفات برپا نکنید
از قهوه و چای تلخ پرهیز کنید
از شیره ی اصل ناب پروا مکنید
دیری است زمین زمین دیگر شده است
اوضاع جهان مدرن و بهتر شده است
دیری است که افتاده ز مد آدمیت
دیری است که این زمین پر از خر شده است
منظور من از شیره نه این شیره بود
آن شیره که بر سوزن و یا گیره بود
آن شیره که دود آن کند شادابت
آن شیره که جامد است و هم تیره بود
شیخ مسعود اسدی
splus.ir/sherasadi
.: Weblog Themes By Pichak :.

