قائل فیه احمد المختار
علمه حاکم علی الاقطار
مهتد حجة علی العالم
باقر العلم و مخزن الاسرار

حک شد از آسمان به سینه ی او
قائم فی البریة بالقسط
در دلش از ازل نوشته خدا
نوره من عناصر الابرار

شرح والفجر در نگاه ترش
عطش و داغ کرده خون جگرش
در اسارت لباس غم به برش
پدرش در اسارت کفار

گرچه آن روز طفل نوپا بود
با همان خاطرات دردآلود
راه را آیه آیه می پیمود
تا بنوشند از لبش افکار

آیه صبر و استقامت را
آیه عزت و شهامت را
آیه قدرت امامت را
صدره کان منبع الانوار

در هجوم توهمات و جنون
اشعریون غلات و جبربون
مرجئه با تفکرات زبون
قدریون خوارج خونخوار

آدمی زاده ننگ آدم شد
قدش از بار معصیت خم شد
آب او اشک و نان او غم شد
روز او شد چو شام تیره و تار

باقر العلم با جهاد بیان
کرد روشن برای پیر و جوان
کفر آل امیه و مروان
انه کان في البلاد منار

باز آل امیه ی نامرد
دست مسموم خویش را آورد
تا که دریا بسوزد از تب و درد
تا شود چشم عاشقان خون بار

قصه ی داغ را کند تکرار
سینه ها را کشد در آتش داغ
باز خورشید بی فروغ شود
باز شب بر زمین شود آوار

تا که آیینه ای شکسته شود
راه دریا دوباره بسته شود
تشنگان راهی سراب شوند
تشنه گردد ز وهم آب نزار

غافل از اینکه باز خورشیدی
از همان آستان طلوع کند
مذهب جعفری کند سیراب
تشنگان علوم را بسیار

شاعر شیخ مسعود اسدی خانوکی



تاريخ : جمعه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۱ | 13:15 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |