جگرم زیر بغض باران سوخت
نفسم لای زخم هجران سوخت

روزهایم شبیه آن شب سرد
توی سرمای برف و بوران سوخت

مرد وقتی که رفت در باران
قلم و دفتر و دبستان سوخت

عشق پرواز او که شعله کشید
قلب تبریز تا خراسان سوخت

زیر شمشیرهای زخم زبان
دل عشاق مرد میدان سوخت

چشمه ای بود و طعم کوثر داشت
تاک شد خشک، باغ و بستان سوخت

علم و اخلاق و حلم و زهد و تلاش
وقت پرواز جان ایران سوخت

حرم از داغ خادمش بی تاب
پر طاووس و سفره ی نان سوخت

شیخ مسعود اسدی خانوکی


🖤
https://splus.ir/sherasadi
🖤



تاريخ : یکشنبه بیست و سوم دی ۱۴۰۳ | 18:56 | نویسنده : مسعود اسدي خانوکی |